مقاله ارزیابی نظریه معرفت شناختی «پوزیتیویسم»

مقاله ارزیابی نظریه معرفت شناختی پوزیتیویسم به بررسی تأثیرات و رویکردهای مختلف این نظریه در علوم اجتماعی و سیاسی می‌ پردازد. مقاله با تعریف پوزیتیویسم آغاز می‌شود که به مطالعه واقعیت‌ های اجتماعی به شیوه‌ای علمی و تجربی معتقد است. سپس تاریخچه این نظریه از نسل اول (جان لاک، دیوید هیوم، اگوست کنت) تا نسل‌های بعدی شامل حلقه وین و کارل همپل مورد بررسی قرار می‌گیرد. تأثیرات محیط اجتماعی و سیاسی بر شکل‌گیری پوزیتیویسم و نقدهای وارده بر آن نیز مورد توجه قرار می‌گیرند. نهایتاً، رابطه این نظریه با نخبگان سیاسی و تأثیر آن بر مسائل سیاسی و اجتماعی تحلیل می‌شود.

پوزیتیویسم

مقدمه

پوزیتیویسم چیست؟ «پوزیتیویسم به مثابه یک رهیافت علمی در علوم اجتماعی معتقد است که امور می‌بایستی به مثابه واقعیات محض مطالعه شوند و رابطه بین واقعیات مزبور می‌تواند به وضع قوانین علمی منجر شود.

برای پوزیتیویست‌ ها، چنین قوانینی شانی مشحون از حقیقت دارند و واقعیات اجتماعی به همان شیوة واقعیات طبیعی‌ می‌بایستی مورد مطالعه واقع شوند».
هر چند ارائه چنین تعریفی از سوی «اسمیت» در کتاب «علم اجتماعی در تردید»، ضامن پرهیز از آشفتگی واژه شناختی در برخورد با نظریه‌ای به گستردگی پوزیتیویسم است؛ اما «پرتاب شدگی» قابل ملاحظ‌ایی که در اثر مطالعه تعاریفی از این دست به محقق دست می‌دهد، وی را بلافاصله به جستجوی ریشه‌های معرفتی نظریه مزبور سوق می‌دهد تا از احساس غریب «پرتاب شدگی» فاصله بگیرد.

معمولا کشف ریشه‌های معرفتی یک نظریه – نه تنها به هنگام بررسی پوزیتیویسم بلکه به هنگام تلاش برای حصول شناخت نسبت به هر نظریه‌ایی جُستار را در روند سیر تاریخی طی شده از سوی نظریه و فلاسفه و اندیشه پردازان آن حوزه نظری قرار می‌دهد.

در این راستا، برخی اپیکور (270-341 ق.م) فیلسوف شهیر یونانی را نخستین چهره اثبات گرا تلقی می‌کنند.
وی در دوران باستان و در عصری که علم عمدتا معنای knowledge را به ذهن متبادر می‌کرد بر ماهیت تبعی و عرضی امور نظری تاکید کرده و تصریح نمود:
«هدف از آنها باید این باشد که افزار تحقیق و پژوهش غایت زندگی قرار گیرد. خطا در ادراکات حسی واقع نمی‌شود بلکه غلط و خطا در احکام رخ می دهد. درباره عالم، ما فرضیاتی می‌سازیم، وکیلن باید در ساختن این فرضیات به تجربه حسی متوسل شویم و به وسیله آن فرضهای خود را بیازماییم؛ همین تطبیق دادن فرضیات با تجربه حسی در واقع آزمایش حقیقت است».

اما در عصر نوین، سه نسل متفاوت از فلاسفه پوزیتیویست را می‌توان از یکدیگر باز شناخت. هر سه نسل به تبعیت از دوره‌ای که عموما به عنوان «عصر روشنگری» شناخته می‌شود، مطرح گشتند؛ عصری که جواز تامل در خصوص زندگی اجتماعی، فراتر از تبیین‌های مذهبی را صادر نمود و انسانها را به مثابه پیشگامان عمده در عرصه توسعه و تزاید دانش به معنای science تعیین کرد.

نخستین نسل،‌از میان فلاسفه متعدد قرون 18 و 19 چهره‌هایی همچون جان لاک، دیوید هیوم و اگوست کنت را در درون خود دارد. نسل بعدی در اوایل قرن بیستم همگی در حلقه وین گرد آمدند و پوزیتیویسم منطقی را صورت بندی کردند. آخرین نسل، در عصر پس از جنگ جهانی دوم و با آراء کارل همپل شکل و صورتی عمده به خود گرفت.

در جُستار حاضر ابتدا تلاش می شود که پس از رویکردی واژه شناختی سیر تاریخی و ماهیت نظری، مکتب پوزیتیویسم از نظر شاخص‌ترین اندیشمندان هر یک از سه دوره مورد مطالعه واقع شود، سپس ضمن تحلیل و بررسی تاثیر شرایط اجتماعی – سیاسی بر اندیشه پوزیتیویستی تلاش می‌شود تا ارزیابی این فرضیه مورد توجه قرار گیرد که: پوزیتیویسم متضمن الیتیسم در عرصه سیاسی بوده است.
و در نهایت به نقد اندیشه‌های مکتب پوزیتیویسم پرداخته خواهد شد.

فهرست مطالب

1)مقدمه
2)رویکرد واژه شناختی
3)رویکرد تاریخی (ماهیت نظریه)
الف) پوزیتیویسم؛ نسل نخست (لاک، هیوم، کنت)
ب)پوزیتیویسم، نسل دوم (حلقه وین)
ج)پوزیتویسم: نسل سوم (کارل همپل)
4)تاثیر محیط اجتماعی – سیاسی بر شکل گیری نظریه پوزیتیویسم
5) اثر بخشی پوزیتیویسم بر مسائل سیاسی و اجتماعی
6)نقد و نتیجه گیری
فهرست منابع و یادداشتها


فرمت فایل دانلود فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات تعداد صفحات: 49

پس از ثبت دکمه خرید و تکمیل فرم خرید به درگاه بانکی متصل خواهید شد که پس از پرداخت موفق بانکی و بازگشت به همین صفحه می توانید فایل مورد نظر خورد را دانلود کنید. در ضمن لینک فایل خریداری شده به ایمیل شما نیز ارسال خواهد شد. لینک دانلود فایل به مدت 48 ساعت فعال خواهد بود.


مطالب مرتبط